هدف این وبسایت این است که متن رایگان خطابهها و ویدیوی آنها را در سراسر جهان در اختیار شبانان و میسیونرها قرار بدهد، بخصوص برای کشورهای جهان سوم که در آنها فقط چند دانشکده الهیات یا مدرسه دینی ممکن است باشد یا اصلأ وجود نداشته باشد.
متن مکتوب این خطابهها و ویدیوها را هر ماه حدود یک و نیم میلیون رایانه در بیش از ۲۲۱ کشور از آدرس اینترنتی www.sermonsfortheworld.com دریافت میکنند. صدها نفر دیگر هم ویدیوی آنها را در یوتیوپ تماشا میکنند ولی زود از آن دست میکشند و به وبسایتمان مراجعه میکنند. یوتیوپ افراد را به وبسایتمان هدایت میکند. متن دستنویس خطابهها هر ماه به ۴۳ زبان و به ۱۲۰ هزار رایانه ارائه میشود. این خطابهها از حق چاپ برخوردار نیستند، در نتیجه واعظین میتوانند بدون گرفتن اجازه از آنها استفاده کنند. همچنین صدها ویدیو از موعظههای دکتر هایمرز و شاگردانش موجود است. لطفاً اینجا را کلیک کنید تا ببینید که چطور میتوانید بصورت ماهیانه با مبالغ اهدایی خود در این امر خطیر یعنی گسترش انجیل به تمام جهان حتی ملل مسلمان و هندو به ما کمک کنید.
هر وقت برای دکتر هایمرز مطلبی مینویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را قید بفرمایید. ایمیل دکتر هایمرز rlhymersjr@sbcglobal.net میباشد.
خوانده شدیم تا بشارت دهیم!OUR CALL TO BE MISSIONARIES! توسط دکتر ر. ل. هایمرز خطابهی موعظه شده در کلیسای باپتیست لس آنجلس |
به نظر من، اشعیا بزرگترین نبی در میان انبیا بود. اما چطور شد که اشعیا تبدیل شد به چنین انسان خداپرستی؟ در فصل ششم از کتاب اشعیا به این پرسش جواب داده میشود.
"در سالی که عزّیا پادشاه مرد، خداوند را دیدم که بر کرسی بلند و عالی نشسته بود، و هیکل از دامنهای وی پر بود" (اشعیا ۶:۱؛ ص. ۷۱۸ از انجیل اسکافیلد).
اشعیا صدای سرافین را شنید که فریاد میزدند، "قدّوس قدّوس قدّوس یهوه صبایوت، تمامی زمین از جلال او مملّو است" (اشعیا ۶:۳).
اشعیای جوان در دل خود عزیای پادشاه را میستود و او را پادشاهی نیک و محترم قلمداد میکرد. اما اکنون این پادشاه خیراندیش مرده بود. حال که این پادشاه چشم از جهان فرو بسته بود، برای اشعیا چه اتفاقی میافتاد؟ فکر میکنم که به این مرد جوان یک حس خاصی مثل بعضی از شما دست داده بود. شما احساس افسردگی میکنید که کلیسایمان به آخر کارش رسیده. اما خدا هنوز کارش با اشعیا تمام نشده بود.
رویای خدا گریبان او را گرفت. اشعیا دچار یک افسردگی ناامیدانه نشد. بلکه این رویای خدا به شکلی متفاوت گریبان او را گرفت. او گفت،
"وای بر من که هلاک شدهام زیرا که مرد ناپاک لب هستم و در میان قوم ناپاک لب ساکنم و چشمانم یهوه صبایوت پادشاه را دیده است" (اشعیا ۶:۵).
+ + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + +
خطابههای ما حالا از تلفن همراهتان قابل دسترس هستند.
به این آدرس مراجعه کنید WWW.SERMONSFORTHEWORLD.COM.
روی دکمه ی سبزی که رویش نوشته "APP" کلیک کنید.
دستورالعملهای بعدی را دنبال کنید.
+ + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + +
این یک کشف عظیم روحانی برای اشعیای جوان بود! کشف عظیمی که شما هم ممکن است تجربه کنید. اما باید بیش از هر چیز دیگری طالب خدا باشید! دکتر آ. و. توزر گفته، "آنها کلیسا را ترک نکردند چون خدا را نمیخواستند – بلکه چیزی را پیدا کردند که بیش از خدا طالب آن بودند... وقتی که طبیعت کهنه آنها به حرکت درآمد، پشت به خدا کردند و کلیسایشان را ترک نمودند. آنها با زنان و مردان جوان خدانشناس رابطه برقرار کردند. وارد دوستیها و رفاقتهای دنیوی شدند. مشاغلی را گرفتند که در آنها هیچ فرصتی برای جلال دادن و خشنودی خدا وجود نداشت. آنها به سمت دنیا برگشتند. مصمم بودند که آنچه را از ته دل میخواستند بدست بیاورند... من نخواستم که با تعلیم غلطی که میگوید شما میتوانید هم مسیحی باشید و هم این دنیا را دوست داشته باشید، آنها را فریب بدهم و به سرنوشت شوم دچار کنم، چرا که چنین چیزی میسر نیست. بله، میتوانید که ریاکار باشید و دوستدار این دنیا. میتوانید که یک شبان فریب خورده باشید و محبت این دنیا در وجود شما باشد. میتوانید یک مبشر بیارزش امروزی باشید و این دنیا را دوست داشته باشید. اما نمیتوانید یک مسیحی واقعی براساس کتاب مقدس باشید و این دنیا را هم دوست داشته باشید. این موضوع من را ناراحت میکند که در رابطه با این اصل تنها مانده باشم، اما هیچوقت در این باره به شما دروغ نخواهم گفت" (The Tozer Pulpit).
دکتر توزر دوباره اشاره میکند، "به عقیده من، بزرگترین نیاز امروز این است که اعضای صوری و ظاهری کلیساهای انجیلی با رویایی از خدای بلند و عالی که هیکل از دامنهای او پر شده برخورد کنند." بدون داشتن بینشین این چنین از خدا، "ما به حال خودمان واگذاشته میشویم و مجبور خواهیم بود که فعالیتهای پست و مبتذلی معرفی کنیم تا توجه اعضای کلیسا را جلب کنیم... آنقدر از کوته فکر خطاب شدن میترسیم که درهایمان را بسوی دنیاپرستی و دنیادوستی باز کردیم. این راه فقط منجر به یک فاجعه روحانی میشود... تبشیر انجیل در رفتارش نسبت به خدا، رفتارش نسبت به دنیا و رفتارش نسبت به گناه قصور میکند" (Leaning Into the Wind).
به آیه ۵ توجه کنید،
"پس گفتم، وای بر من که هلاک شدهام زیرا که مرد ناپاک لب هستم و در میان قوم ناپاک لب ساکنم و چشمانم یهوه صبایوت پادشاه را دیده است" (اشعیا ۶:۵).
تنها آن موقع بود که آتش خدا اشعیای جوان را تطهیر کرد "و عصیانت رفع شده و گناهت کفّاره گشته است" (اشعیا ۶:۷).
حالا به آیهی ۸ نگاه کنید. "آنگاه آواز خداوند را شنیدم که میگفت، که را بفرستم و کیست که برای ما برود؟ گفتم، لبیک مرا بفرست" (اشعیا ۶:۸).
وقتی که تفرقه کلیسا اتفاق افتاد، به یقین احساس کردم که غیرتم را برای تبشیر کلام خدا از دست خواهم داد. پس تصمیم گرفتم که هر شب را با سه نفری که همه هستیشان را بخاطر مسیح کنار گذاشتند سپری کنم – شبان ریچارد وورمبراند، جان وسلی و آخرین پیشگام میسیونر به چین یعنی جاناتان گوفورت. این تصمیم عاقلانهای بود. من حمام کوچک کنار اتاق خوابمان را به یک نمازخانه و محفل دوستی با این مردان بزرگ خدا تبدیل کردم. از جناب وورمبراند ثابت قدم بودن را آموختم. از وسلی آموختم که مرتب از یک آزمون به آزمون دیگر باید ادامه بدهم. اما از گوفورت و همسرش روزالین یاد گرفتم که باید روی زانوهایمان در دعا به پیش بروم. هودسون تیلور یک نامه نوشت که الهام بخش گوفورت و همسرش شد. هودسون تیلور گفت، "ما بعنوان میسیونر مذهبی به مدت دو سال سعی کردیم تا وارد استان [چینی] هونان بشویم و تازه اخیرا موفق به این کار شدیم. ای برادر، اگر بتوانی که وارد آن استان بشوی، باید روی زانوهایت به پیش بروی." آن حرفهای هودسون تیلور تبدیل شدند به شعار ماموریت میسیونری گوفورت در شمال استان هونان.
بعد فرزندشان از دنیا رفت. گوفورت نوشت، "دخترمان ژرتروت مرده. این یک فاجعه دردناک برای ماست. کمتر از دو هفته پیش حالش خوب بود، اما در تاریخ ۲۴ جولای، فقط شش روز بعد از اینکه اسهال خونی گرفت، از دنیا رفت. بدن بی جانش را باید پنجاه مایل با یک گاری دستی حمل میکردم... آنجا که رسیدم و در هنگام غروب، فرزند دلبندمان را به خاک سپردیم." دو دختربچه کوچک چینی، هر روز صبح میآمدند و گلهای تازه روی قبر فرزند دلبندمان میگذاشتند.
بعد از مرگ ژرتروت، خانم گوفورت یک پسربچه کوچولوی قشنگ بدنیا میآورد. اسمش را "دونالد کوچولو" گذاشتند. یکروز افتاد و سر کوچکش به زمین خورد. به تدریج حس دستها و پاهایش را از دست داد. در گرماگرم تابستان، در تاریخ ۲۵ جولای، دونالد کوچولو که فقط نوزده ماهش بود، از دنیا رفت. بار دیگر گوفورت جسم بیجان پسر کوچولویش را در یک گاری دستی گذاشت و پنجاه مایل حملش کرد. دونالد کوچولو در قبری کنار ژرتروت خواهر کوچولوی خودش دفن شد. گوفورت و همسرش بلافاصله بعد از برگشتن او آماده رفتن به منزل جدیدشان در هونان شمالی شدند. پسر پنج ماهشان پل هم با آنها بود.
چند وقت بعد هم همین پسرشان به نام جاناتان گوفورت مبتلا به تب تیفوسی مرگباری شد. بین مرگ و زندگی دست و پا میزد. در روز ۳ ژانویه، دخترشان به نام فلورانس بدنیا آمد. آن تابستان آنقدر گرم بود که پل کوچولو تقریبا از شدت گرمازدگی داشت از دنیا میرفت، اما با کم شدن گرما توانست که زنده بماند.
سختیها و آزمونهای وحشتناک زیادی بعد از این ماجراها به سراغشان آمد. اولین بچهشان در بهار از دنیا رفت. بچههای دیگرشان بعدها از مالاریا و مننژیت جان خودشان را از دست دادند. بعد هم گوفورت و همسرش بخاطر قیام و شورش باکسر مجبور به فرار شدند. جان سالم بدر بردن آنها بیشتر شبیه یک معجزه بود.
خانم روزالین گوفورت شنواییاش را از دست داد. همسرش نقش گوشهای او را ایفا کرد. وقتی هم که گوفورت کاملا نابینا شد، خانمش نقش چشمهای او را ایفا کرد. یکروز که همسرش در حمام بود، گوفورت در خواب از دنیا رفت. پسرش پل در مراسم خاکسپاری پدرش گفت، "پدرم برای من یک انسان بزرگ بود." دخترش روت یک میسیونر در ویتنام بود. روت برای مادرش نوشت، "فقط میتوانم به قسمت باشکوه رفتن پدر فکر کنم... خدا او را به خدمتی سربلند فراخوانده بود."
کتاب، گوفورت چین، توسط همسرش روزالین بعد از مرگش نوشته شد. واقعا که روزالین گوفورت چه میسیونر فوق العادهای بود!
اولین بار که همسرش با او ملاقات کرد در واقع داشت به کتاب مقدسش نگاه میکرد، "متوجه شدم که کتاب مقدسش کهنه و تقریبا پاره پاره شده بود و از اول تا آخرش چیزهایی روی آن نوشته شده بود." روزالین میگفت، "این مردی بود که میخواستم با او ازدواج کنم." آن پاییز گوفورت به همسرش گفت، "حاضری با من زندگی کنی و به چین بیایی؟" پاسخ او مثبت بود. چند روز بعد هم به همسرش گفت، "به من قول میدهی که بگذاری خداوند و کارش را مقدم بر هر کار دیگری قرار بدهم، حتی مقدم بر تو؟" و همسرش جواب داده بود، "بله، همیشه، اجازه خواهم داد." اصلا نمیدانست که آن قولها چقدر برای او گران تمام میشد!
"آنگاه آواز خداوند را شنیدم که میگفت: که را بفرستم و کیست که برای ما برود؟ گفتم: لبیک مرا بفرست" (اشعیا ۶:۸).
کلیسای ما کسانی را که نمیخواستند مبلغ مذهبی یا میسیونر باشند از دست داده است. دعای من این است که همه حاضرانی که در این بعدازظهر اینجا هستند مبلغ مذهبی باشند. اوقات سختی در پیش است تا بتوانیم به اندازه کافی پول جمع کنیم تا ماموریت اینترنتی خودمان را پا برجا نگهداریم. من و شما میتوانیم مبلغینی باشیم برای تمام دنیا با (۱) صید جانها؛ (۲) دعا کردن برای ماموریت جهانیمان؛ (۳) پرداخت مبلغی پول بطور ماهیانه تا به ماموریت اینترنتیمان در فرستادن خطابهها کمک کنیم، از جمله همین خطابه، تا به میسیونرهای کشورهای جهان سوم که انجیل را موعظه میکنند کمک کنیم. یک شبان میسیونر درباره فرصتهای امروز ما گفته، "ما باید مسیحیانی جهانی با ماموریتی جهانی باشیم، زیرا که خدای ما یک خدای عالمگیر است." آیا با روزالین گوفورت همصدا خواهید شد و خواهید گفت، "بله، همیشه، اجازه خواهم داد"؟
ای نجات دهنده، دعا میکنم رویایم را محقق سازی؛ بگذار فقط عیسی را ببینم؛
گرچه در گذر از میان دره هدایتم میکنی، جلال پرشکوهت مرا احاطه میکند.
ای نجات دهنده آسمانی، رویایم را محقق ساز، تا با جلالت روحم جلا یابد.
رویایم را محقق ساز تا همه ببینند تصویر قدوست را که در من انعکاس یافته.
رویایم را محقق ساز، هر آرزویی را برای جلالت نگهدار؛ جانم را الهام بخش،
با کمال خود، محبت قدوست، راهم را با نور آسمانی مملو ساز.
ای نجات دهنده آسمانی، رویایم را محقق ساز تا با جلالت روحم جلا یابد.
رویایم را محقق ساز تا همه ببینند تصویر قدوست را که در من انعکاس یافته.
رویایم را محقق ساز، نگذار که گناه رخنه کند بر نوری که از درون میدرخشد سایه افکن.
بگذار فقط رخسار مبارک تو را بینم، و جانم بر فیض بی انتهای تو شادی نماید.
رویایم را محقق ساز، ای نجات دهنده آسمانی، تا با جلالت روح من جلا یابد.
رویایم را محقق ساز، تا همه ببینند تصویر قدوست را که در من انعکاس یافته.
هر وقت برای دکتر هایمرز مطلبی می نویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را برای ایشان قید بفرمایید، در غیر اینصورت نمی تواند به شما جواب بدهد. اگر این خطابه شما را برکت داد، دکتر هایمرز می خواهد اینرا از طرف شما بشنود، ولی وقتی برای دکتر هایمرز می نویسید به او بگویید که اهل چه کشوری هستید. ایمیل دکتر هایمرز این است (اینجا را کلیک کنید) rlhymersjr@sbcglobal.net می توانید به هر زبانی برای دکتر هایمرز بنویسید، اما اگر می توانید به زبان انگلیسی بنویسید. اگر می خواهید با پست برای او بنویسید، آدرس او چنین است: P.O. Box 15308, Los Angeles, CA 90015. می توانید با شماره تلفن ۰۴۵۲-۳۵۲ (۸۱۸) با او تماس بگیرید.
( پایان موعظه)
شما می توانید موعظه های دکتر هایمرز را هر هفته در اینترنت به این آدرس بخوانید
www.sermonsfortheworld.com
روی "موعظه ها بفارسی" کلیک کنید.
متن دستنویس این خطابه ها از حق چاپ برخوردار نیست. شما می توانید بدون اجازه دکتر هایمرز از آنها استفاده
کنید. اما تمام پیامهای ویدیویی دکتر هایمرز و تمام ویدیوهای دیگر کلیسای ما، از حق چاپ برخوردارند و فقط با
گرفتن اجازه قابل استفاده هستند.