هدف این وبسایت این است که متن رایگان خطابهها و ویدیوی آنها را در سراسر جهان در اختیار شبانان و میسیونرها قرار بدهد، بخصوص برای کشورهای جهان سوم که در آنها فقط چند دانشکده الهیات یا مدرسه دینی ممکن است باشد یا اصلأ وجود نداشته باشد.
متن مکتوب این خطابهها و ویدیوها را هر ماه حدود یک و نیم میلیون رایانه در بیش از ۲۲۱ کشور از آدرس اینترنتی www.sermonsfortheworld.com دریافت میکنند. صدها نفر دیگر هم ویدیوی آنها را در یوتیوپ تماشا میکنند ولی زود از آن دست میکشند و به وبسایتمان مراجعه میکنند. یوتیوپ افراد را به وبسایتمان هدایت میکند. متن دستنویس خطابهها هر ماه به ۴۳ زبان و به ۱۲۰ هزار رایانه ارائه میشود. این خطابهها از حق چاپ برخوردار نیستند، در نتیجه واعظین میتوانند بدون گرفتن اجازه از آنها استفاده کنند. همچنین صدها ویدیو از موعظههای دکتر هایمرز و شاگردانش موجود است. لطفاً اینجا را کلیک کنید تا ببینید که چطور میتوانید بصورت ماهیانه با مبالغ اهدایی خود در این امر خطیر یعنی گسترش انجیل به تمام جهان حتی ملل مسلمان و هندو به ما کمک کنید.
هر وقت برای دکتر هایمرز مطلبی مینویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را قید بفرمایید. ایمیل دکتر هایمرز rlhymersjr@sbcglobal.net میباشد.
جنگ برای مسیحیت زنده!معرفی دکتر ر. ل. هایمرز آقای جان ساموئل کیگن |
در زمان بحران، تاریخ را کسانی می سازند که به چیزی عظیمتر از خودشان باور دارند. تاریخ را یک فرد عادی نمی سازد. کسانی هستند که به امنیت و ثباتی که یک آدم عادی دارد اکتفا می کنند. کسانی هستند که آنقدر از شکست می ترسند که هیچوقت هیچ کاری را امتحان نمی کنند. کسانی هستند که هیچوقت به جای مهمی نمی رسند چون بهایی برای تحمل و ایستادگی نمی پردازند. کسانی هستند که هیچ چیزی را عوض نخواهند کرد، بر جهان تاثیری نخواهند گذاشت و وقتی می میرند انگار که هیچوقت زنده نبوده اند. در زمانه ای که پر از چنین افرادی بود، خدا دکتر هایمرز را برگزید.
بیشتر کسانی که تصمیم می گیرند وارد خدمت رسالت بشوند به هر شکل و نوعی مورد حمایت قرار می گیرند. با اینحال، دکتر هایمرز در طول تحصیل در دانشگاه با کار کردن در طی روز و به مدرسه رفتن در شب خرج خودش را تامین کرد. علیرغم دلسرد شدن از خدمت رسالت بخاطر خانواده و دوستان، او هدف خود را در گرو رسیدن به مقام خادمی کلیسا قرار داد و با وجود شدت مشکلات از آن منحرف نشد. به رغم حملات از سوی شیاطین و دردهای عاطفی، مشقت بدل شدن به واعظ خدا را بر خود تحمل نمود. دکتر هایمرز هر نوع آزمون و سختی را در گفتن حقیقت خدا بر خود هموار کرد. چون دکتر هایمرز اخگرهای زندگی را تحمل نمود، برای حقیقت مشتعل و فروزان باقی ماند.
دکتر هایمرز آنقدر به حقیقت کلام خدا ایمان دارد که حاضر است برای آن بجنگد. او کسی نیست که راضی بشود دروغی را بپذیرد چون قبول آن کار راحتی است. او در تمام زندگی اش اینطور عمل کرده. وقتی در مدرسه الهیاتی که منکر کتاب مقدس است به کلام خدا توهین کردند، او راحت ننشست و لم نداد. دکتر هایمرز که با خطر اخراج و فارغ التحصیل نشدن روبرو بود، با حملات لیبرال ها به کتاب مقدس مبارزه کرد. درب چندین کلاس درس را بست، مقالاتی در روزنامه مدرسه نوشت، در خوابگاهش جلسات دعا برگزار کرد؛ از هر منبعی که در اختیار داشت استفاده کرد تا با دروغهایی که حقیقت کلام خدا را می پوشاند مبارزه کند. وقتی به دفتر رئیس مدرسه احضار شد تا دست از اعتراضاتش در دفاع از کتاب مقدس بردارد، دکتر هایمرز کوتاه نیامد. در عوض، کتابی علیه لیبرالیسم در مدارس الهیاتی نوشت. او در نبرد برای کلام خدا استوار و پایدار قد علم کرد.
بعضی ها از او انتقاد کرده اند و بعضی ها گلایه و دیگران تسلیم شده اند، ولی دکتر هایمرز مرد عمل است. اعتقاد او به خدا و به حقیقت چنان مستحکم بود که علیه نیروهای شیطانی شمشیرش را کشیده و حمله می کرد حتی اگر مرگ او حتمی بود. دکتر هایمرز آنقدر عاشق زندگی نیست که آنرا به قیمت به زنجیر کشیده شدن بخرد. در زمانه ای که دیگران صلح و آرامش را به قیمت بردگی می خرند، او مرد جنگ است.
وقتی هالیوود بر رخسار مسیح آب دهان انداخت، دکتر هایمرز برای پاک کردن صورت نجات دهنده اش به جنبش درآمد. بخاطر اینکارش مورد هجوم قرار گرفت. حتی وقتی مقالاتی در روزنامه ها علیه او نوشته شد، او از مسیح دفاع کرد! در نتیجه دوستانش را از دست داد. با اینحال، وظیفه انجام دادن کار درست دکتر هایمرز را مجبور به عمل کردن، اعتراض کردن و مبارزه کند.
وقتی تمام جامعه داشت اجازه می داد که یک زن "حق سقط جنین" داشته باشد، دکتر هایمرز اجازه نداد که هیچ طفلی بدون دفاع به قتل برسد. یک آدم معمولی با این مسئله همدلی می کرد و در بهترین حالت مبلغی را وقف امور خیریه می کرد، ولی دکتر هایمرز یک فرد معمولی نیست. او و پدرم مقابل درمانگاه سقط جنین تحصن کردند. وقتی با تهدید پلیس های اسب سواری که باتوم و درجه داشتند دیگران فرار کردند، دکتر هایمرز محکم بر سر اعتقاداتش ایستاد. او از آخرین خطی که میان زندگی نوزاد و حق یک زن قرار داشت منحرف نشد. او رهبری کلیسایش را در یک تلاش تمام عیاری که منجر به بسته شدن دو درمانگاه سقط جنین شد برعهده داشت. او در نبرد علیه سقط جنین استوار و محکم قد علم نمود.
و بعد نوبت نبرد برای کلیسایمان رسید. یک "رهبر سابق" این کلیسا را ترک کرد. بدنبال او ۴۰۰ عضو دیگر هم کلیسا را ترک کردند. کلیسایمان تقریباً این ساختمان را از دست داد. کلیسا تقریباً دچار ورشکستگی شد. یک واعظ معروف به دکتر هایمرز راه فراری نشان داد که شبان یک کلیسای بزرگ در حومه شهر بشود. او به دکتر هایمرز شانس پریدن از کشتی در حال غرق شدن را داد! او می گفت، "این آخرین شانس برای نجات دادن خودت است." شبانان زیادی این کار را می کردند. ولی با رفتن اعضای زیادی از این کلیسا و مشکلات مالی – دکتر هایمرز ایستاد و اینجا را ترک نکرد! دکتر هایمرز آماده جنگیدن برای این کلیسای محلی بود. بخاطر شهامت روحانی و ایماندارانی که وقت و مالشان را در اختیارش گذاشتند، ما هنوز در مرکز اداری شهر لس آنجلس کلیسایی داریم! او با عزم و شهامتی که وینستون چرچیل با هیتلر در جنگ برای تمدن غرب با آن روبرو شد ایستاد و با غیرممکن ها به چالش کشیده شد.
دکتر هایمرز به اهمیت کلیسای محلی اعتقاد شدید دارد. او اغلب می گوید که تمام زندگی اش بسته به موفقیت این کلیساست. او محبت عمیقی نه تنها نسبت به این کلیسا بلکه به تمام کلیساها در سراسر جهان دارد. قوت کلیسا عشق و شور او را تشکیل می دهد. اصل هویت او به حیات کلیسا بستگی دارد. برای آرمان کلیسا و مسیح دارای پشتکاری است که قهرمانان ورزشی، سیاستمداران قدر و فاتحان از آن برخوردارند. او می داند که کلیسا عروس مسیح است و در نتیجه برای خیریت کلیسا دعا می خواند، می جنگد و موعظه می کند.
بسیاری از رهبران کلیسای پروتستان که در خدا صبر کردند، گرچه برخی او را تایید نکرده و نسبت به او شک کردند، دکتر هایمرز را مورد تمجید و حمایت قرار داده اند. در میان ایشان افرادی نظیر دکتر رابرت ل. سامنر، مبشر معروف و شناخته شده و سردبیر نشریه "The Biblical Evangelist" است. دکتر سامنر که اطرافش را سرشناسترین چهره های مسیحی قرن بیستم احاطه کرده اند، درباره مردان واقعی خدا چیزی برای گفتن دارد. دکتر سامنر در رابطه با دکتر هایمرز نوشته،
"دکتر هایمرز عمداً و به قصد تصمیم گرفت تا کلیسایی را در قلب شرور مرکز شهر لس آنجلس برای موعظه انجیل، بشارت و تعلیم کتاب مقدس بنا کند. اگر برای همین هم که شده او را تحسین می کنم و همینطور برای اینکه به کلیساهای دیگر انجیلی که به حومه شهرها فرار کردند ملحق نشد... من کسی را که وقتی همه چیز علیه اوست بخاطر حقیقت بر مبنای اعتقاداتش می ایستد مورد قدردانی و تحسین قرار می دهم. رابرت لسلی هایمرز از آن نوع مسیحیان خادم مسیح است! علاوه بر رسالت محلی که در قلب یکی از شرورترین شهرهای آمریکا دارد، یک رسالت بین المللی را برعهده دارد – حتی در سطح محلی هم، موعظه هایش بطور 'زنده' به دو زبان اسپانیایی و چینی ترجمه می شوند."
دکتر سامنر که برای دهه ها مبشر انجیل بوده، صفات بارز و برجسته ای که مشخصه زندگی و رسالت دکتر هایمرز هستند را تشخیص داده!
دکتر هایمرز شخصی دارای بصیرت است. او عقیده دارد که در زمان سختی هایی که دیگر امیدی وجود ندارد هم خدا می تواند کارهای بزرگی انجام بدهد. او وب سایتی را در ذهنش تداعی کرده بود که متون خطابه ها و دیگر خدمات بشارتی را به شبانان و میسیونرهای سراسر جهان بتواند تامین کند. یک چنین کوششی قبلاً انجام نشده و کسی درباره اش حرفی نزده. با اینحال در تلاش برای تاثیر مثبت گذاشتن بر دیگر کشورهای جهان، او حتی سبک آماده کردن خطابه هایش را عوض کرد تا تسهیلاتی برای این وظیفه مهم بوجود آورده باشد.
دکتر هایمرز، بخش عمده ای از خدمت رسالتی اش را از روی یک خلاصه مطلب موعظه می کرد. با اینحال، او می خواست که خطابه هایش در اختیار مسیحیان کشورهای دیگری قرار بگیرد که دسترسی به کتاب مقدس و چیزهای دیگر مربوط به خطابه نویسی برای آنها مقدور نبوده. در نتیجه تصمیم گرفت که شروع به نوشتن کلمه به کلمه خطابه هایش بکند و از روی این دستنوشته هایش موعظه کند. بیشتر واعظین نحوه آماده کردن خودشان را بعد از این همه سال خدمت عوض نمی کردند، ولی دکتر هایمرز مردی است که بصیرت دارد. سالها می گذرد و این نسخه های خطی خطابه های دکتر هایمرز تقریباً در هر کشوری در جهان خوانده می شوند و وب سایتش بیشتر از یک میلیون و نیم ملاقات کننده فقط در سال ۲۰۱۶ داشته.
دکتر هایمرز که همیشه از آن نوع شبانانی بوده که مردم ملل مختلف برای او مهم بوده اند شروع می کند به کار ترجمه خطابه هایش به زبانهای دیگر. اول، متن خطابه ها فقط به چند زبان ترجمه می شد. ولی دکتر هایمرز خواست که به رویایش جامه عمل بپوشاند و به سراسر دنیا دسترسی داشته باشد بدون اینکه خود زبان مانعی برای اینکار باشد.
امروز، دستنوشته خطابه های دکتر هایمرز به ۳۵ زبان ترجمه می شوند! این خطابه ها یک برکت محسوب می شوند و کمکی هستند برای میسیونرها و شبانانی که در کشورهای در حال توسعه حضور دارند. از آنها همچون ابزار فیض و برکت جهت بیداری و محکومیت جانها نسبت به گناه و نیازشان به عیسی استفاده می شود و بعضی ها حتی با خواندن خطابه ها بازگشت کرده اند. ترجمه خطابه ها به ۳۵ زبان مستلزم بینش و صرف وقت بوده، ولی خدا از این طریق تاثیر عمیقی بر جهان مسیحیت گذاشته است.
دکتر هایمرز بدون در نظر گرفتن شدت و سختی جنگ سعی کرده تا در میدان نبرد مرد خدا باشد. او انجیل مسیح را حتی وقتی خیلی ها آنرا فراموش کرده اند موعظه کرده. سبک و سیاق قدیم را که پر از شور و جوشش است برای موعظه هایش بکار برده در حالیکه دیگران این روش را کنار گذاشته اند. او به بازگشت واقعی از طریق فیض و قوت خدا با ایمان به عیسی مسیح معتقد است و اجازه نمی دهد کسی که به او گوش می دهد با تعالیم دیگر خطر جهنم را برای خودش دست و پا کند.
در زمانه ای که دعا به یک امر تشریفاتی و تکلیفی تبدیل شده، دکتر هایمرز به قوت خدا در دعاهای مستجاب شده ایمان دارد. در زمانه ای که بعضی ها به امید تقدیمی های بزرگتر بدنبال جذب اعضای کلیساهای دیگر هستند، دکتر هایمرز به بشارت دادن انجیل به جوانهای سراسر دنیا اعتقاد دارد. در حالیکه دیگران دارند خدمات کلیسایی شان را یکی بعد از دیگر می بندند، دکتر هایمرز به اهمیت و حیاتی بودن کلیسا اعتقاد دارد. در حالیکه بسیاری رقابت می کنند تا از جسد مرده ای تغذیه کنند که مدتهاست حیات و قوتش را از دست داده، دکتر هایمرز به مسیحیت زنده اعتقاد دارد و برای آن می جنگد.
تا دقایق دیگری دکتر هایمرز تشریف می آورند که موعظه شان را ایراد کنند. ولی اول جناب گریفیت سرود مورد علاقه دکتر هایمرز را می خوانند یعنی "به پیش ای سربازان مسیح."
(شماره یک از سری شعارهای جنگی)
THE BATTLE FOR SUNDAY NIGHT
(NUMBER ONE IN A SERIES OF BATTLE CRIES)
(Farsi)
دکتر ر. ل. هایمرز
.by Dr. R. L. Hymers, Jr
خطابه کلیسای باپتیست لس آنجلس
صبح روز یکشنبه، ۱۵ ژانویه ۲۰۱۷
A sermon preached at the Baptist Tabernacle of Los Angeles
Lord's Day Morning, January 15, 2017
"ای دوستان عزیز، بسیار مشتاق بودم درباره نجاتی که همهً ما با هم در آن شریکیم به شما بنویسم، اما ناگهان احساس کردم که باید شما را تشویق کنم تا از ایمانی که خدا یک بار برای همیشه به مقدّسین خود عطا کرده است دفاع نمایید" (یهودا ۳).
امروز صبح ما یک سری تازه از شعارهای جنگی را آغاز می کنیم. با اینکار "از ایمان... دفاع" خواهیم کرد. علیه آموزه ها و اعمال کاذب و دروغین در کلیساهایمان هم صحبت می کنیم.
رئیس جمهور جان اف کندی، در سال ۱۹۶۳، چرچیل را بعنوان اولین شهروند افتخاری ایالات متحده انتخاب کرد. رئیس جمهور وقت درباره آن قهرمان پیر جنگ چنین گفت، "او زبان انگلیسی را بسیج کرد و به میدان جنگ فرستاد." چرچیل در یکی از درخشان ترین سخنرانی هایش در طول جنگ دوم جهانی گفت، "وقتی آرمانهای بزرگ در جهان در حال جنبش اند، به حرکت در آوردن روح پرشور مردم و جذب آنها از خانه و کاشانه شان، کنار گذاشتن راحتی، مال و سعادتشان در پاسخ به تغییرات ناگهانی که هم وحشتناک و هم وسوسه برانگیزند، متوجه می شویم که ما حیوان نیستیم و چیزی در زمان و فضا و در ورای زمان و فضا در حال گذر است که چه بخواهیم و چه نخواهیم آن به وظیفه ختم می شود."
ما خودمان از نبردهای زیادی گذشته ایم. برملا کردن تعالیم کذب وحشتناکی که به دانشجویان واعظ در مدارس الهیاتی درس داده می شد را هزینه کردیم، توزیع کردیم و به تمام کلیساهای باپتیست جنوب در آمریکا پست کردیم. همسر جوان لاتین تبار من شش ماه باردار بود که این نشریات را در گردهمایی باپتیست جنوب در پیتزبورگ ایالت پنسیلوانیا پخش کرد. اگرچه می دیدند که نحیف و باردار است، مسن ترها این نشریات را مچاله می کردند و تقریباً توی صورتش پرت می کردند. وقتی به اتاقمان برگشتیم، همسر بیچاره ام از من سوالی پرسید که نتوانستم جوابش را بدهم. او پرسید، "رابرت، این آدمها چطور می توانند مسیحی واقعی باشند؟" خیلی از آنها بیشتر شبیه دیوهایی از جهنم بودند تا باپتیست های جنوب. آنها از دست همسرم عصبانی بودند چون داشت نقل قولهایی از اساتید مدارس الهیاتی شان پخش می کرد که می گفتند جسم عیسی از مردگان برنخاست – بلکه سگهای وحشی او را خوردند و اینکه شخصی به اسم موسی وجود نداشت و همچنین رساله های پولس جعلی بودند و توسط خود رسول نوشته نشده اند. خلاصه ما هزینه نشر این اکاذیب را دادیم و آنها را سالها پخش و پست کردیم – تا اینکه سرانجام ما پیروز شدیم و آن معلمین کاذب دیو زده از تمام مدارس الهیات باپتیست جنوب در آمریکا اخراج شدند. به کمک خدا در آن جنگ هم پیروز شدیم!
وقتی گروههای دیگر داشتند پول جمع می کردند (و در جیبشان می گذاشتند) تا قتل عام نوزادان در هولوکاست سقط جنین را متوقف کنند – در حالیکه آنها فقط پول برای خودشان جمع می کردند، کلیسای ما افرادش را فرستاد و واقعاً دو تا از درمانگاه های آغشته به خون این نوزادان را تخته کرد! در یک مورد دکتر کیگن و من روی جدول خیابان مقابل یکی از درمانگاه ها نشستیم و تحصن کردیم – و در حالیکه پلیس های اسب سوار ما را محاصره کرده و تهدید به دستبند زدن و زندان بردن می کردند سر جایمان ماندیم. وقتی دیدند که ما از جایمان حرکت نمی کنیم، سر اسب هایشان را برگردانده و رفتند. دوباره به کمک خدا در آن نبرد هم پیروز شدیم!
وقتی لو وسرمن، که ریاست یونیورسال پیکچرز را برعهده داشت، فیلم کثیفش را تولید کرد یعنی فیلمی که مسیح را نشان می داد که با مریم مجدلیه رابطه جنسی ایجاد کرده، ما به جلوی منزل وسرمن در بورلی هیلز رفتیم تا اعتراض کنیم. اعتراضمان صفحه اول روزنامه های سراسر جهان شد، در انگلستان، در اسپانیا، اسراییل و فرانسه و حتی در یونان باعث آشوب علیه این فیلم شد! اعتراضات مختلف ما به مدت دو هفته در برنامه های خبری تلویزیون پخش می شد – هر شب. یونیورسال پیکچرز آنقدر از تظاهرات ما ترسید که دیگر هیچوقت فیلمی تولید نکرد که مسیح را مورد تهمت قرار بدهد! باز هم، به کمک خدا در آن جنگ پیروز شدیم!
وقتی شخصی به نام پیتر س. روکمن شروع کرد به تعلیم دادن که عبارات کتاب مقدس کینگ جیمز خطاناپذیرند و نسخه های یونانی و عبری که از آنها این کتاب ترجمه شده باید تصحیح بشوند، صدها کلیسا با این بدعت گذاری روکمن دچار تفرقه شدند. من کتابی با عنوان "روکمن برملا شد" نوشتم – که بطور گسترده ای به کلیساها فرستاده شد. امروزه و بخاطر آن کتاب که می توانید در وب سایتمان آنرا بخوانید این مسئله دیگر از بین رفته www.sermonsfortheworld.com. بله در آن نبرد علیه آموزه های شیطانی روکمن هم به کمک خدا ما دوباره پیروز شدیم!
بعد شخصی به نام ریچارد الیواس ما را ترک کرد و ۴۰۰ نفر را از کلیسایمان با خودش برد. من اعضای کلیسایمان را رهبری کردم و مبلغ ۱۶ هزار دلار هر ماه از دهکها (یک دهم) و تقدیمی هایشان جمع کردم تا اینکه این ساختمان را نجات دادیم و نقشه الیواس برای نابودی کلیسایمان متوقف شد. و باز هم به کمک خدا در آن جنگ پیروز شدیم!
امروز در جنگ خطرناکتری قرار گرفتیم – جنگی خائنانه تر که می توانست تمام کلیساهایمان را در نهایت از بین ببرد. و این وظیفه من بعنوان خادم مسیح است که درباره آن هشدار بدهم. این جنگ دارد کلیساهایمان را نابود و تخریب می کند. اینها تعالیم دروغین لائودیسینیسم است. این نگرش بر این ایده استوار است که کلیساهایمان باید مراسم یکشنبه عصرشان را تعطیل کنند. علیه این آموزه خطرناک و کذب باید "دفاع" کنیم (یهودا ۳). باید با تمام قوا در برابر آن بجنگیم.
در متی ۲۵:۵ عیسی توصیف کاملی از وضعیت کلیساهای ما را ارائه می دهد. میلیونها عضو کلیساهای انجیلی و بنیادگرا در غفلت و خواب بسر می برند. بازگشت دوباره مسیح خیلی نزدیک شده، ولی کلیساهایمان در خواب هستند! می بینیم که کلیساها یکی پس از دیگری در حال بستن مراسم عصرشان هستند. من به این نتیجه رسیده ام که این یکی از نشانه های آخر زمان است – یعنی کلیساهای خفته ای که درهایشان را می بندند – در حالیکه زمان به انتها نزدیک می شود – و دنیا به گونه ای که می شناسیم به آخرش نزدیک می شود. عیسی گفت،
"چون داماد در آمدن تأخیر کرد همگی خوابشان برد" (متی ۲۵:۵).
حتی اگر این نبوت بنظر می رسد که علیه ما است – ما بخاطر آن می جنگیم – و بعضی ها شنیده و نجات پیدا خواهند کرد.
بستن مراسم عصر یکشنبه آخرین رویه کار باپتیست ها و دیگر فرقه ها شده. باپتیست های جنوب و باپتیست های مستقل، کلیساهای "پیشگام" BBFI و حتی بعضی از کلیساهای بنیادگرای باب جونز درها را بعد از مراسم صبح یکشنبه می بندند – از این سر آمریکا تا آن سر آمریکا. مراسم یکشنبه عصر دارد تبدیل به یک چیز قدیمی مربوط به گذشته می شود.
این امر نشانه بیماری مزمن کلیساهای ما است. بدون شک این یک نشانه مثبت تلقی نمی شود. مثل هر بیماری مزمن دیگر، هیچ درمانی نمی شود تجویز کرد تا اینکه بیماری دقیقاً تشخیص داده بشود. در این خطابه، مثل یک پزشک، ما بیمار را معاینه می کنیم (یعنی کلیساهایی که مراسم عصرشان را تعطیل کردند) و علت را تشخیص می دهیم – و بعد علاج یا درمانی برای آن مطرح می کنیم – یعنی دارو و درمان معرفی می کنیم. بیماری این کلیساها را می شود به چهار طریق تشخیص داد.
I. اول، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها در کلیساهایمان فقط در زمان اخیر
اتفاق افتاده و یک رویه کلی در کلیسای پروتستان است.
متدیست ها حدود سال ۱۹۱۰ شروع به بستن مراسم یکشنبه عصرشان کردند. پرزبیترین ها حدود سال ۱۹۲۵ شروع به تعطیلی مراسم یکشنبه شب خودشان کردند. باپتیست های آمریکایی (که قبلاً بعنوان باپتیست های شمال معروف بودند) حدود سال ۱۹۴۵ مراسم یکشنبه عصرشان را متوقف کردند. باپتیست های جنوب اینکار را حدود سال ۱۹۸۵ شروع کردند. فراموش نکنید که متدیست ها، پرزبیترین ها و باپتیست های شمال وقتی این رویه در میان واعظین "پیشگام" فرقه هایشان شروع شد مثل هر کلیسای باپتیست بنیادگرای دیگری معتقد به کتاب مقدس بودند.
امروز به متدیست ها، پرزبیترین ها و باپتیست های شمال نگاه کنید! فهرست اعضایشان هر ساله کمتر و کمتر می شود. هر سه این فرقه ها از سال ۱۹۰۰ تا به حال صدها هزار عضو از دست داده اند. هزاران عدد از کلیساهایشان کاملاً بسته شده اند. تعطیلی مراسم یکشنبه عصرها به آنها کمکی نکرد. فقط گامی بود رو به عقب که سبب لغزششان به سوی نابودی شد.
با اینحال خیلی از باپتیست های مستقل فکر می کنند که آنها "پیشگام" در افکار نو و جدید هستند در حالیکه همان مسیری را طی می کنند که متدیست ها، پرزبیترین ها و باپتیست های شمال را از بین برد. یک واعظ باپتیست مستقل به نام جیم بایزی نزدیک سن دیگوی کالیفرنیا گفته، "من یک قدم بنیادی برداشته ام! مراسم یکشنبه عصر را تعطیل کردم!" فکر می کند که این کار به کلیسایش کمک می کند، ولی فکر می کنم که فقط به جماعتش لطمه وارد می کند. من واعظی مثل او را یک خیانتکار خطاب می کنم – یعنی خائن به آرمان مسیح! کاری که این افراد انجام می دهند مثل کاری است که در کلیساهای "اصلی" که نامشان را ذکر کردم انجام دادند. باپتیست های جنوب حالا هر ساله دارند ۲۰۰ هزار نفر از اعضایشان را از دست می دهند. یکی از دلایلش هم این است که خیلی از کلیساهایشان یکشنبه شب ها تعطیل اند.
یکبار وینستون چرچیل گفت، "تاریخ را بخوانید! تاریخ را بخوانید!" او گفت، "هر چه بیشتر به عقب نگاه کنید، پیش رو را بهتر خواهید دید." به این دلیل مهم است که بدانید وقتی که در گذشته، این کلیساهای "اصلی" باپتیست و پروتستان تصمیم به بستن مراسم یکشنبه شب خودشان گرفتند، چه بر سر آنها آمد. مهم است که ببینید چطور این کار باعث نابودی، فروپاشی و در نهایت مرگ آنها شد.
امروزه کلیساهای "اصلی" صرفاً باقیمانده کوچکی از آنچه در گذشته بوده اند هستند. اول جلسات دعا را تعطیل کردند. بعد از مراسم عصر دست کشیدند. حالا هم دارند جان می دهند! این نتیجه اجتناب ناپذیری است که بین باپتیست ها و دیگرانی که همان مسیر را امروزه طی کنند اتفاق خواهد افتاد.
II. دوم، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها در کلیساهایمان یکی از
نتایج "تصمیم گرایی" است.
همانطور که در کتابمان، ارتداد در این روزگار، اشاره کردیم چارلز ج. فینی "تصمیم گرایی" را در کلیساهای پروتستان و باپتیست در اواسط قرن ۱۹ باب کرد. "تصمیم گرایی" فینی بازگشت انجیلی که کار خدا در روح بشر است را با این ایده که انسان با گرفتن یک "تصمیم [سطحی] برای مسیح" نجات پیدا می کند جایگزین کرد. یک دعای محض یا پاسخ زبانی جایگزین ایده قدیمی بازگشت انجیلی اصیل شد. در نتیجه، کلیساهای پروتستان و باپتیست به سرعت پر از افراد گمشده شدند و فهرست اسامی اعضایشان به میلیونها رسید. افراد بازگشت نکرده نمی خواهند که دو بار در روز یکشنبه به کلیسا بروند – پس چند دهه بعد از اینکه روش فینی اتخاذ شد مراسم یکشنبه شب در این کلیساها ناپدید گردید. کسانی که بازگشت نکرده اند یکشنبه شب ها به کلیسا نخواهند آمد! تکرار عینی همین واقعه حالا در کلیساهای "سنتی" سراسر آمریکا در حال شکل گرفتن است.
هیچکدام از کلیساهای باپتیستی که من در آنها بعنوان یک جوان حضور بهم رساندم در مراسم یکشنبه شب، همه اعضایشان شرکت نمی کردند. همیشه می دانستیم که کسانی که تعهد کمتری داشتند و یا واقعاً بازگشت نکرده بودند، آنجا نمی آمدند. ولی ما به کارمان ادامه می دادیم. مراسم یکشنبه عصرهای گروه جوانان من همیشه بهترین بود. سرودها بهتر بود. خطابه ها قوی تر بودند. دلیل آنهم این بود که اعضای گمشده کلیسا آنجا نبودند که افراد دیگر را تنزل بدهند. حالا که به عقب به این شصت سال نگاه می کنم، این دلیلی است که به فکر می رسد.
امروز در کلیسایمان، همه یکشنبه شبها برمی گردند. بر این باورم که دلیل آن آموزشی هست که به افراد دادیم. ولی در ضمن معتقدم که این نتیجه مراقبت های دقیق ما هم بوده که یقین حاصل کردیم که هر شخص قبل از اینکه عضو کلیسای ما بشود یک بازگشت واقعی را تجربه می کند. من حاضرم یکنفر خیلی منتظر بماند تا یک بازگشت حقیقی را تجربه کند تا اینکه سریعاً یک گمشده دیگر را تعمید بدهم، کسی که به مراسم یکشنبه شب نخواهد بیاید!
"تصمیم گرایی" باعث شده لیست اسامی اعضای کلیسای ما با افراد گمشده پر بشود – و حالا هم داریم تقاصش را پس می دهیم. آنها یکشنبه شبها به کلیسا نمی آیند چون نجات پیدا نکردند! این یکی از دلایلی است که باپتیست های جنوب تقریباً نیم میلیون عضو را در دو سال اخیر از دست دادند!
III. سوم، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها نتایج پیش بینی نشده ای را
ببار می آورد.
مطمئنم که نتایج منفی خیلی بیشتری نسبت به آنچه من اشاره می کنم وجود دارند. ولی بعضی ها را که به ذهنم می رسد در اینجا عنوان می کنم.
1. کلیساهایی که مراسم یکشنبه شب خودشان را تعطیل می کنند، راهی جلوی روی اعضایشان باز می کنند که به کلیساهای دیگری که آنها را گمراه می کنند بروند. یک واعظی که اخیراً مراسم یکشنبه شب کلیسایش را تعطیل کرد گفت، "اینکار باعث می شود که بتوانم به کلیساهای دیگر بروم." او فکر می کرد که چقدر عالی بود که می توانست برای گوش دادن به واعظین دیگر به مراسم یکشنبه شب آنها برود. ولی من فکر می کنم، "پس اعضای خودش چی؟ آیا بعضی از آنها هم همین فکر را نمی کنند؟" و چه اتفاقی برای آنها می افتد؟ فراموش نکنید، بهترین اعضا هنوز می خواهند که به مراسم یکشنبه شب بروند. ولی کجا می توانند بروند؟ آیا به کلیساهای عطایایی ته خیابان می روند؟ آیا توسط معلم نو- انجیلی که پیام "زیرکانه" می دهد و کلیسایش در گوشه خیابان است منحرف می شوند؟ من می گویم که بعضی هایشان خواهند رفت – و اینکه ما بعضی از بهترین افرادمان را اگر مراسم یکشنبه شب را تعطیل کنیم از دست می دهیم.
2. کلیساهایی که مراسم یکشنبه شب خودشان را تعطیل می کنند یکی از بزرگترین فرصت های بشارتی هفته را از دست می دهند. یک واعظ درباره کلیسایی به من گفت که مراسم یکشنبه شبش را تعطیل کرده. در عوض، بعد از مراسم صبح به مردم یک ساندویچ می دهند و بعد مردم را برای یک مراسم دیگر به سالن اجتماعات می برند. به این ترتیب مردم حدود ساعت ۲ بعد از ظهر یکشنبه به خانه هایشان می رسند. این واعظ به من گفت، "آنها از کلام به مقدار زیادی بهره مند می شوند." ولی آیا هدف یکشنبه شب فقط "دادن کلام بیشتر" است؟ نه اینطور نیست! کلیساهای خوب سالها مراسم یکشنبه شب را به جلسات بشارتی اختصاص داده بودند. فکر می کنم که این یکی از نکات برجسته کلیساهای باپتیست در گذشته بود. مردم تشویق می شدند که خویشاوندان، دوستان و آشنایان گمشده شان را برای شنیدن انجیل به مراسم یکشنبه شب ببرند. این فرصت خوبی بود برای اعضای کلیسا که تمام یکشنبه بعد از ظهر بتوانند افراد گمشده را برای مراسم عصر "جمع کنند." می توانید به مردم بعد از مراسم صبح غذایی بدهید و بعد کلام بیشتری را از کتاب مقدس به آنها بدهید، ولی اینکار سبب از بین رفتن بشارت انجیلی می شود که کمک کرد کلیساهای باپتیست ما در یکشنبه شب ها شکل بگیرند! یکی از دوستان شبان من گفت که چطور یکی از ایماندارترین مردان کلیسایش بخاطر "کنار گذاشتن" مراسم یکشنبه شب، یک روز در حالیکه گمشده بود به کلیسا برگشت. اگر این فرصت بشارت انجیل را با بستن مراسمتان در یکشنبه شب ها از دست بدهید، می دانید چند نفر مثل او را از دست خواهید داد؟
3. کلیساهایی که مراسم یکشنبه شب خودشان را تعطیل می کنند فرصت بزرگی را برای دسترسی و تعلیم جوانها از دست می دهند. جوانها می خواهند شب ها بیرون بروند. فراموش نکنید بستن مراسم یکشنبه شب فقط برای افراد مسن گیرایی دارد که می خواهند منزل باشند و تلویزیون تماشا کنند و زود به رختخواب بروند. معمولاً افراد متاهل و مسن ترها هستند که مراسم یکشنبه شب را ترجیح نمی دهند. ولی جوانها نمی دانند که با خودشان چکار کنند. فکر می کنم که کلیسای محلی باید "خانه دوم" برای نوجوانها و جوانها باشد. معتقدم که آینده کلیساهایمان در دست آنهاست. مسن ترها شاید بخواهند که زودتر به خانه بروند. ولی آینده کلیسا در دست جوانترهاست. معتقدم که مراسم یکشنبه شب بویژه برای جوانها تنظیم و تدارک دیده بشود. می توانیم توجه شان را جلب کنیم، آنها را برای مسیح صید کنیم و برای خدمات کلیسایی مان آنها را تعلیم بدهیم اگر مراسم یکشنبه شبی داشته باشیم که برای جوانها تدارک دیده شده باشد. از طرف دیگر، اگر مراسم یکشنبه شب را تعطیل کنید، در کلیساهایمان فقط یک مشت خانم های مسن با موهای آبی که در یک کلیسای تقریباً خالی برای یکساعت یکشنبه صبح کنار هم جمع شده اند خواهیم داشت – درست مثل کلیسا متدیست آن گوشه خیابان – که مراسم یکشنبه شبش را پنجاه یا شصت سال پیش کنار گذاشت. من فکر می کنم که کلیساهایی که مراسم عصر خودشان را تعطیل می کنند تا چند سال دیگر به همین شرایط دچار می شوند مگر اینکه هر یکشنبه شب موعظه هایمان را روی جوانها متمرکز کنیم!
.IV چهارم، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها ما را از داشتن احیای واقعی
محروم می کند.
می توانم فقط اشاره ای به این مطلب داشته باشم، ولی به اندازه ای درباره تاریخچه احیا خوانده ام که می دانم نزول روح اغلب در هنگام شب روی می دهد. در واقع احیاها معمولاً از جانب خدا در یکشنبه شب ها نازل می شود!
دکتر آ. و. توزر پیامی نوشت و آنرا "متولد شده بعد از نیمه شب" خطاب کرد. او در این پیام گفته:
حقیقت قابل ملاحظه ای در این ایده نهفته است که احیاها بعد از نیمه شب متولد می شوند، زیرا احیاها... تنها بر کسانی نازل می شود که آنها را شدیداً می خواهند... و خیلی امکان دارد که شخص نادری که برای این تجربه غیرعادی [احیا] خیلی اصرار می کند، بعد از نیمه شب به آن درجه ی لازم برسد (A. W. tozer, “Born After Midnight,” in The Best of A. W. Tozer, compiled by Warren W. Wiersbe, Baker, 1978, pp. 37-39).
لطفاً این فکر احمقانه را از سرتان دور کنید که منظور من این است که باید مراسم عصرمان همیشه تا نیمه شب ادامه داشته باشد.
بهرحال، من این تجربه نادر را داشته ام که شاهد احیاهای اصیل در دو کلیسای باپتیست باشم که در نتیجه آنها صدها بازگشت داشتیم. هر دوی آنها مراسم عصر داشتند که تا نیمه شب هم به طول انجامید. یکی از این کلیساها چند هزار نفر عضو در عرض سه سالی که خدا احیا نازل کرد به اعضایش اضافه کرد. خیلی از جلسات تا شب ادامه داشت. آن کلیسای دیگر در مدت سه ماه پانصد نفر به اعضایش اضافه شدند. دومین احیای فرستاده خدا در مراسم یکشنبه شب شروع شد. کلیسای اول مراسم یکشنبه شب و مراسم شب-هفته هم داشت. آنها احیایی آسمانی را تجربه کردند!
آیا اگر این دو کلیسای باپتیست مراسم عصر خودشان را تعطیل کرده بودند چنین برکاتی از احیا را تجربه می کردند؟ خیر، نمی کردند! همانطور که دکتر توزر گفت، احیا فقط نازل می شود "بر کسانی که شدیداً آنرا می طلبند." اگر احیا را واقعاً می خواهیم، مراسمی را که خدا در آن احیاهای واقعی را نازل کرده است تعطیل نمی کنیم.
سال گذشته خدا در کلیسای خودمان احیای قابل توجهی را نازل کرد. بیست و نه جوان در عرض چند شب نجات پیدا کردند – و در کلیسایمان ماندند چون واقعاً بازگشت کردند. تقریباً تمام آن جلسات در هنگام شب برگزار شدند.
حالا بطور مختصر با شما که اینجا هستید و هنوز نجات پیدا نکردید صحبتی دارم. از اینکه نجات پیدا کنید نگران هستید؟ نسبت به گناهتان احساس محکومیت می کنید؟ می خواهید عیسی شما را از گناه و جهنم نجات بدهد؟ پس از صمیم قلب از شما می خواهم که امشب به اینجا برگردید. جان کیگن "نبرد برای جانهای گمشده" را موعظه خواهد کرد. این خطابه شما را به چالش خواهد کشید – خطابه ای که کمک می کند عیسی را پیدا کنید و از گناهتان با خون مقدس او نجات پیدا کنید! حتماً بیایید و خطابه پویای جان را امشب بشنوید!
ولی چرا حالا بدون نجات یافتن به خانه بروید؟ از گناه برگردید و حالا به عیسی اعتماد کنید! عیسی شما را از گناه حالا پاک می کند وقتی به او و فقط به او توکل کنید!
لطفاً بایستید و سرود شماره ۷ با عنوان "هیچ چیز جز خون" را بخوانید. در حالیکه ما سرود را می خوانیم، می خواهم که جلو بیایید و در دعا زانو بزنید. دکتر کیگن، جان کیگن و من اینجا هستیم تا با شما مشورت کنیم و دعا کنیم تا خدا شما را به سمت عیسی جذب کند. چون فقط عیسی می تواند شما را از گناه با خونی که روی صلیب ریخت شسته و نجات بدهد. در حینی که ما سرود می خوانیم جلو بیایید. لطفاً بایستید و سرود شماره ۷ از سرودنامه تان را بخوانید. عنوانش "هیچ چیز جز خون" است و شماره ۷ از سرودنامه تان است.
گناهم را چه میتواند بشوید؟ هیچ جز خون عیسی؛
چه میتواند مرا کامل کند؟ هیچ جز خون عیسی.
گرامیست آنچه جاریست که مرا چون برف سفید می کند؛
چشمه ای دیگر نیست که من دانم، جز خون عیسی.
برای آمرزشم اینرا می بینم – هیچ جز خون عیسی؛
برای پاک شدنم اینرا می طلبم – هیچ جز خون عیسی.
گرامیست آنچه جاریست که مرا چون برف سفید می کند؛
چشمه ای دیگر نیست که من دانم، جز خون عیسی.
هیچ چیز ندهد غرامت برای گناه – هیچ جز خون عیسی؛
هیچ کار خیری که کرده باشم – هیچ جز خون عیسی.
گرامیست آنچه جاریست که مرا چون برف سفید می کند؛
چشمه ای دیگر نیست که من دانم، جز خون عیسی.
(“Nothing But the Blood” by Robert Lowry, 1826-1899).
هر وقت برای دکتر هایمرز مطلبی می نویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را برای ایشان قید بفرمایید، در غیر اینصورت نمی تواند به شما جواب بدهد. اگر این خطابه شما را برکت داد، دکتر هایمرز می خواهد اینرا از طرف شما بشنود، ولی وقتی برای دکتر هایمرز می نویسید به او بگویید که اهل چه کشوری هستید. ایمیل دکتر هایمرز این است (اینجا را کلیک کنید) rlhymersjr@sbcglobal.net می توانید به هر زبانی برای دکتر هایمرز بنویسید، اما اگر می توانید به زبان انگلیسی بنویسید. اگر می خواهید با پست برای او بنویسید، آدرس او چنین است: P.O. Box 15308, Los Angeles, CA 90015. می توانید با شماره تلفن ۰۴۵۲-۳۵۲ (۸۱۸) با او تماس بگیرید.
( پایان موعظه)
شما می توانید موعظه های دکتر هایمرز را هر هفته در اینترنت به این آدرس بخوانید
www.sermonsfortheworld.com
روی "موعظه ها بفارسی" کلیک کنید.
متن دستنویس این خطابه ها از حق چاپ برخوردار نیست. شما می توانید بدون اجازه دکتر هایمرز از آنها استفاده
کنید. اما تمام پیامهای ویدیویی دکتر هایمرز و تمام ویدیوهای دیگر کلیسای ما، از حق چاپ برخوردارند و فقط با
گرفتن اجازه قابل استفاده هستند.
آیات خوانده شده پیش از خطابه توسط آقای آبل پرودام: یهودا ۴-۱.
سرود تک نفره پیش از خطابه توسط آقای بنجامین کین کید گریفیت:
“Onward, Christian Soldiers” (by Sabine Baring-Gould, 1834-1924).
طرح کلی نبرد برای مراسم یکشنبه شب (شماره یک از سری شعارهای جنگی)THE BATTLE FOR SUNDAY NIGHT دکتر ر. ل. هایمرز "ای دوستان عزیز، بسیار مشتاق بودم درباره نجاتی که همهً ما با هم در آن شریکیم به شما بنویسم، اما ناگهان احساس کردم که باید شما را تشویق کنم تا از ایمانی که خدا یک بار برای همیشه به مقدّسین خود عطا کرده است دفاع نمایید" (یهودا ۳). (متی ۲۵:۵) I. اول، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها در کلیساهایمان فقط در زمان اخیر اتفاق افتاده II. دوم، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها در کلیساهایمان یکی از نتایج "تصمیم گرایی" III. سوم، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها نتایج پیش بینی نشده ای را ببار می آورد. IV. چهارم، تعطیل کردن مراسم یکشنبه شب ها ما را از داشتن احیای واقعی محروم می کند. |